کد مطلب:313667 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:177

شمشیر پیدا می شود
مؤلف «دارالسلام» آورده است:

روزی، جماعتی از اعراب برای زیارت به حرم مطهر حضرت عباس علیه السلام می آیند، یكی از آنان در حرم متوجه می شود كه شمشیر خود را باز نكرده است. چون این امر را بی ادبی می دانست، زود شمشیر را باز كرده و در زیر فرش پنهان می كند. در موقع بیرون رفتن، موج جمعیت او را بیرون برده و یادش می رود كه شمشیر را بردارد. به منزل كه می رسد، متوجه قضیه می گردد و به حرم برمی گردد. در حرم می بیند شمشیر در جای خود نیست. متوحش شده توجهی به حضرت ابوالفضل علیه السلام می كند و می گوید: شما خود می دانید كه من ادب ورزیدم و شمشیر را در اینجا كه جای امنی بود گذاشتم.



[ صفحه 499]



حالا هم آن را از خود شما می خواهم. سپس، از خستگی زیاد به خواب می رود.

در عالم خواب، گوینده ای به او می گوید: شمشیر تو را فلان شخص برداشته و به خانه برده است، برو از خانه ی او بردار «و لا تفش سره» ولی سر او را فاش مكن! چون بیدار می شود به در خانه ی آن عرب می رود و می بیند خود او در خانه نیست، لذا شمشیر خود را برمی دارد و بیرون می رود.